معنی مایع دباغی
حل جدول
تعبیر خواب
دباغی کردن در خواب، گذاشتن شغل مردمان بود. اگر کسی به خواب بیند که دباغی می کرد. دلیل که شغل مردمان به صلاح بگذارد. اگر بیند مرده را زنده همی کرد، دلیل که پیشه را دباغی کند. - محمد بن سیرین
دباغی در تاویل والی بود که مردمان سرای ها به وی سپارند و میراث وارثان قسمت کند و پوست درخواب مال و میراث بود. اگر دباغی به خواب بیند که مرده زنده کرده، دلیل که از دباغی بی نیاز گردد. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
دباغی به خواب دیدن، در تاویل، مردی بود که صلاح کار بدو بود. - جابر مغربی
لغت نامه دهخدا
دباغی. [دَب ْ با] (حامص) آشگری. دباغت. دباغت پوست. پیراهیدن پوست. پیراهش پوست. پیراستن پوست. دبغ. (منتهی الارب).
مایع
مایع. [ی ِ] (ع ص، اِ) مائع. هر چیز روان مثل آب و سرکه وشراب که بر روی زمین جاری شود. (ناظم الاطباء). که جامد نباشد. که سیلان کند. جسمی که روان باشد. آبکی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران «آبگونه » را بجای این کلمه پذیرفته است. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود.
- مایع دماغی نخاعی، مایعی است صاف و زلال که در حقیقت مایع محافظی است که اطراف مغز و نخاع را فرا گرفته و در همه جا به هم مربوط است و مابین عنکبوتیه و نرم شامه قرار دارد. این مایع برای تشخیص غالب امراض دماغی و یا پرده های مغز به کار می رود. مایع دماغی نخاعی در ضربات وارد به مغز ممکن است با خون مخلوط شود. در اورام پرده ٔ دماغ (مننژیت) مایع مذکور چرکی می شود و ترکیباتش از حیث آلبومین و قند و لوکوسیت تغییر می کند. (فرهنگ فارسی معین).
- مایع زلالی مفصل، مایع بی رنگ و لزجی که اطراف سطوح مفصلی را مرطوب می کند و لغزندگی سطوح مفصلی بواسطه ٔ وجود آن تسهیل می شود. (فرهنگ فارسی معین).
- مایع زلالیه. رجوع به زلالیه شود.
|| هر چیز گداخته و ذوب شده. (ناظم الاطباء).
دباغی کردن
دباغی کردن. [دَب ْ با ک َ دَ] (مص مرکب) دباغت. دباغه. عمل و صفت پیراستن پوست. آش نهادن پوست.
فرهنگ فارسی هوشیار
پوست پیرایی پیراستن عمل وشغل دباغ پیرایش و پرداخت پوست حیوانات.
فرهنگ عمید
پاک کردن و پیراستن پوست حیوانات، دباغت، پیشۀ دباغ،
فرهنگ معین
(یِ) [ع. مائع] (ص. اِ.) هر جسم روان مثل آب.
فارسی به عربی
سائل، ماء
معادل ابجد
1138